گفتمان ارتباطات

و پدر ارتباط برقرار کرد، گندم خورد

گفتمان ارتباطات

و پدر ارتباط برقرار کرد، گندم خورد

به نام خداوندی که قلم و آنچه می‌نگارد را حرمت بخشید

در این فضا سعی بر آن دارم در حوزه ارتباطات و شاخه‌های مرتبط آن
و گاهی
نوشته های شخصی مطالبی را بنویسم و منابعی را ارائه دهم.

* استفاده از مطالب با نام افراد دیگر پسندیده نیست!

پیوندهای روزانه

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

communication crisis

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

."communication crisis" isn't "crisis communication"

روزنامه نگاری غیر حرفه ای

جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ب.ظ

در تارنمای خبری تابناک امروز خبری به نقل از ایرنا منتشر شد. تیتر خبر «روایت بعیدی نژاد از آثار نویسنده برنده نوبل ادبیات» است. هر چند از جنبه تیتر نویسی برای خبرگزاری این تیتر اشتباه که به آن اشاره نمی کنم اما در لید و متن خبر یک جمله خبری به صورت پشت سر هم چهار بار تکرار شده است.


خانم سوتلانا آلکسویچ برنده جایزه ادبیات نوبل گرچه نویسنده چندان مشهوری در عالم ادبیات نبوده، اما ترکیب نوع نوشتار روزنامه نگاری و واقعه انگاری با بیان احساسات عمیق انسانی سبک خاصی را در آثار او بوجود آورده است.


پیش از این در پست دیگری با نام: بی سلیقگی ژورنالیستی یه نمونه بسیار غیر حرفه ای خبری که باشگاه خبرنگاران جوان نشر و تابناک نیز آن را بازنشر داده بود اشاره کردم. (لینک)

شوربختانه روزنامه نگاری دستخوش دگرگونی هایی در جهت منفی به پیش می رود. تغییر ذائقه مخاطب به مطالب بی ارزش، کپی برداری های ناشیانه و غیر اخلاقی، استفاده نکردن رسانه از نیروهای کارآمد و حرفه ای، رعایت نکردن اخلاق روزنامه نگاری و رفتارهای مغرورانه از سوی بسیاری از رسانه ها (نه در ایران؛ بلکه در تمامی جهان. آن هم به لطف شبکه های مجازی) ما را به فکر می اندازد که آیا باید شاهد بحران ارتباطات در دهه های آینده باشیم؟



از عهدنامه مودّت تا فاجعه منا

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۴ ب.ظ

در دوران حکومت ملک عبدالعزیز در سال 1344 هجری قمری، دولت وقت ایران به دلیل گزارش های حبیب اله هویدا معروف به عین الملک رفتن ایرانیان را به حج ممنوع کرد. این شیوه از سوی دولتهای مصر و هند نیز در پیش گرفته شد که در سرانجام موجب فشار اقتصادی بر آل سعود شد. ملک عبدالعزیز نامه هایی به کشورهای مسلمان از جمله ایران نوشت و درخواست کرد تا به اعزام حجاج اقدام کنند و اطمینان داد خطری متوجه ایشان نیست.

از دیگر اقدامات دولت سعودی برای افزایش ارتباط با ایران، فرستادن تلگراف به پادشاه ایران برای تبریک سلطنت رضاشاه بود. حکومت ایران در سال 1929م برابر با 1308ه.ش دولت حجاز و نجد و ملحقات آن را به رسمیت شناخت و با پیامی از طرف رضاشاه، پادشاهی ملک عبدالعزیز را به وی تبریک گفت و از بهبود روابط بین دو کشور ایران و عربستان (پادشاهی حجاز و نجد و ملحقات آن) ابراز خرسندی نمود. یکی از عواملی که موجب تاخیر در به رسمیت شناختن دولت حجاز ونجد از سوی ایران شده بود، قرارداد 20می 1927م بین انگلیس و ابن سعود بود که در آن به مسئله برقراری روابط دوستانه و مسالمت­ آمیز میان ابن سعود و بحرین، کویت، قطر و عمان پرداخته شده بود.

همچنین دولت ایران طی نامه­ هایی از پادشاه عربستان می­خواست تا نسبت به ترمیم قبور ائمه شیعیان در بقیع اقدامات لازم را مبذول نماید؛ ولی این درخواست ردّ می­شد.
 
عهدنامه مودّت
در دوم شهریور 1308ه.ش برابر با 18ربیع­ الاول سال 1348ه.ق بین دو کشور ایران و پادشاهی حجاز و نجد پیمان­ نامه­ ای در پنج ماده منعقد گردید.
عهدنامه مودّت به دست حاج مهدیقلی هدایت نخست­ وزیر ایران به نمایندگی از شاه ایران و شیخ عبدالله القصل و شیخ محمد عبدالرئوف به نمایندگی از پادشاه حجاز و نجد به امضا رسید. این عهدنامه سپس در تاریخ 19دی 1308ه.ش به مجلس شورای ملی رفت و در این تاریخ به تصویب مجلس شورای ملی نیز رسید و در 19خرداد 1309ه.ش در جده بین دو طرف مبادله شد و در مرداد همان سال به بایگانی جامعه ملل متحد فرستاده شد.
مواد این عهدنامه به این شرح است:
1.    بین مملکت شاهنشاهی ایران و مملکت حجاز و نجد و ملحقات آن و بین اتباع دولتین صلح خلل­ ناپذیر و دوستی صمیمانه دائمی برقرار خواهد بود و طرفین معظمین متعاهدین، تمام مساعی خود را در ادامه و استحکام روابط مزبور مبذول خواهند داشت.
2.    نظر به اینکه طرفین معظمین متعاهدین مایل هستند و حق دارند که وزرای مختار و قونسولهای خود را به ممالک یکدیگر اعزام نمایند، لهذا موافقت نمودند که با نمایندگان هریک از طرفین متعاهدین در مملکت طرف متعاهد دیگر به شرط معامله متقابله بر طبق قواعد و مرسوم حقوق عمومی بین­ الملل رفتار نمایند.
3.    هریک از طرفین معظمین متعاهدین متعهد می­شود که اتباع طرف متعاهد را در مملکت خود از جمیع حقوق و مزایایی که اتباع دولت کاملة­الوداد از آن بهره­ مند می­گردند، برخوردار سازند. حکومت اعلیحضرت پادشاه حجاز و نجد و ملحقات آن متعهد می­گردد که نسبت به حجاج ایرانی از هر حیث مثل سایر حجاجی که به بیت­ الله الحرام می­روند معامله و رفتار نموده و اجازه ندهند که نسبت به حجاج ایرانی در ادای مناسک حج و فرائض دینی آنها هیچ­گونه مشکلاتی ایجاد شود و نیز تعهد می­نمایند که وسایل امنیت و آسایش و اطمینان آنها را فراهم نماید.
4.    طرفین معظمین متعاهدین مایل هستند که در موقع مناسب به تکمیل مذاکرات و عقد قراردادهای سیاسی و تجاری و اقتصادی و غیره اقدام نمایند.
5.    این عهدنامه در چهار نسخه به عربی و فارسی به امضا رسیده و متن فارسی و عربی هر دو دارای رسمیت و اعتبار واحد خواهد بود. طهران. به تاریخ دوم شهریور 1308 – مطابق هجدهم ربیع ­الاول 1348


مهم­ترین علتی که بین ایران و عربستان مشکل ایجاد کرده بود، مشکل حاجیانی بود که از طرف ایران به این کشور برای انجام فریضه حج اعزام
می­ شدند و وهابی­ها با برخورد بد با ایرانیان شیعه، دولت ایران را مجبور به ترک ارتباط با دولت سعود می­ کردند.
در اواخر دوره رضاخان، ایران سفارت خود را در کشور حجاز و نجد تعطیل کرد و امور مربوط به آن را به سفیر ایران در مصر واگذار نمود. در این سال­ها جنگ جهانی دوم نیز آغاز شده بود و زائران ایرانی معمولا برای حج، از راه کشور عراق به سمت خانه خدا می­رفتند و در این راه با مشکلات فراوانی روبرو می­شدند. به همین جهت سفیر ایران در کشور عراق طی نامه­ ای از وزارت امور خارجه ایران خواست تا مانع رفتن حجاج ایران به عربستان از راه عراق بشود و راه بصره و کویت را به عنوان راه اصلی حج برای ایرانیان تعیین گردد. همچنین ایران از دولت مصر خواست تا امنیت زائرین ایرانی را در کشور عربستان برعهده بگیرد و نخست­ وزیر مصر نیز این درخواست را پذیرفت؛ به این ترتیب زائرین ایرانی تحت حمایت دولت مصر به حجاز می­رفتند.
 
ماجرای ابوطالب یزدی
در سال 1320ه.ش دولت ایران رفتن به حج را برای ایرانیان ممنوع اعلام کرد. با این وجود برخی از مردم ایران بودند که پنهانی به حج می­رفتند و حج می­گذاردند. در سال 1322ه.ش ماجرایی روی داد که منجر به قطع رابطه سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان شد و آن قتل یکی از حجاج ایرانی به نام ابوطالب یزدی (از اهالی اردکان یزد) در ملا عام بود. سید جواد علم­ الهدی از علمای مشهد حادثه را اینطور بیان می­کند:
«در آن سال­ها که ابوطالب شهید شد، طلبه بودم؛ لیکن حج نیامده بودم. تازه رضاخان رفته بود و بخاطر دارم که سال شهادت ابوطالب به تاریخ قمری 1364 بود... از خراسان -که بنده هم آنجا بودم- عده­ای در این سال شرکت داشتند که شاهد حالات ابوطالب بودند و در بازگشت برای مرحوم آیت­ الله پدرم در مشهد حکایت می­کردند و در آن مجلس حاضر بودم. شاهد عینی که به هنگام نقل واقعه اشک میریخت، می­گفت: هوا بسیار گرم بود. ابوطالب لباس احرام به تن داشت و شاید هنوز اعمالش تمام نشده بود. پس از نماز در حجر اسماعیل قصد بوسیدن کعبه مقدسه را داشت که به دلیل گرمای زیادِ هوای مکه، حالت تهوّع به او دست داد. در این هنگام حوله بالای شانه­اش را گرفت و داخل آن استفراغ کرد و این در وقتی بود که نزدیک دیوار کعبه بود. بار دوم و سوم حالت تهوع به او دست داد و اینها را در دامنش جمع کرد؛ ولی به فکرش نرسید که زود فاصله بگیرد. در این هنگام یکی از مأمورین مربوطه دستش را گرفت و از او به عربی پرسید که اینها چیست و تو چه می­خواهی بکنی. چون ابوطالب به زبان عربی مسلط نبود نتوانست مقصودش را بیان کند و در بین ما هم کسی نتوانست منظور ابوطالب را بیان کند. لذا ابوطالب دستگیر شد و در میان ولوله حجاج وی انتقال داده شد به اتاق تاریکی... ایرانی­ها به محمدعلی غنام مراجعه کردند و ضمن شرح واقعه، از آنها برای آزادی ابوطالب یزدی از دخمه­ ای که در مسجدالحرام بود استمداد کردند. وقتی از حال و روز ابوطالب باخبر شدند با صورت­های رنگ پریده به پیش ما برگشتند و گفتند بروید دعا کنید. روزهای بعد، از ابوطالب خبری نشد و هر چه سؤال می­کردیم، می­گفتند در مورد او باید قاضی حکم کند. چون بوی تعفن می­داده و این فرد از جانب دادگاه مظنون است به اینکه مواد نجسی را با خود آورده تا کعبه را آلوده کند، حکم چنین شخصی قتل است. چون دادگاه شهادت شما را نمی­پذیرد و ما هم حضور نداشته ­ایم؛ فقط می­توانید برای او دعا کنید. مشکل این بود که وقتی این حالت به ابوطالب دست داد، از کعبه فاصله نگرفت و فکر
می­ کرد می­تواند این را نگهدارد و استلام خانه کعبه هم بکند. پس از چند روز رفت و آمد و پیگیری این سه تن، متأسفانه در محکمه قاضى، این شخص محکوم به اعدام و به عمل او عنوان عمد داده شده است... به آنها (زائرین ایرانی) گفتند: همان زمان حکم آمد که دیگر اعمالتان را زود انجام بدهید و بروید به خارج از مکه و نمى­گذاریم به مدینه بروید. می­گفتند با وضع دلخراشی ما را بیرون کردند.»

یکی از علل این ماجرا به تهمتی به شیعیان بازمی­گردد که از زمان صفویه بین برخی از اهل سنت مرسوم شده بود. قرنها بود که این شایعه تبلیغاتی که از زمان و روزگار دشمنی میان صفویان و عثمانیان برخاسته بود، وجود داشت که ایرانیان شیعه به حج می­آیند تا کعبه را نجس کنند. برای این اتهام بارها کسانی کشته شده یا تهدید به قتل شده بودند.
این ماجرا تاثیر بسیار بدی بر ایرانیان گذاشت و تا مدت­ها در ایران در مجالس نقل می­شد. حضرت آیةاللَّه سیّدابوالحسن اصفهانی که در کربلا مقیم بود واکنش شدید نشان داد و اهالی نجف و کربلا هر یک به طریقی ابراز انزجار خود را از این عمل نشان دادند. شاعران نیز شعرهایی در وصف این جنایت سرودند.
بعد از این ماجرا سفارت ایران در قاهره در این ­باره یادداشت اعتراض ­آمیزی به  وزارت خارجه عربستان فرستاد و با غیرقانونی و مخالف شرع خواندن این اقدام، خواستار جزییات خبر و پاسخ وزارت خارجه عربستان در مورد قتل زائر ایرانی در بیت ­الله الحرام شد.
وزارت امور خارجه عربستان با استناد به کمک­های این دولت به برخی ایرانیان در بین راه و همچنین قانونی­ خواندن حکم دادگاه این کشور، گفت: «اگر تفضل خداوندی و اقدامات احتیاط­کارانه دولت عربی سعودی نبود، عده زیادی از حجاج ایرانی در نتیجه رفتار خجالت ­آوری که در خانه خدا می­کنند، به قتل می­رسیدند!!!.» همچنین وزارت خارجه عمل زایر ایرانی را محاربه با خدا و پیغمبر و فساد در زمین شمرد و با استناد به آیه­ای از قرآن، حکم قتل وی را مشروع شمرد.
پس از آن نامه­ های فراوانی بین دو طرف رد و بدل شد. دولت ایران عمل ابوطالب یزدی را جرم و قابل مواخذه نمی­ دانست و از دولت عربستان خواستار عذرخواهی رسمی شد و اعلام نمود تا زمانی که قضیه ابوطالب و توهینی که نسبت به ایرانیان شده است تصفیه نشود، دولت ایران حاضر به امضای هیچ قراردادی با دولت سعودی نیست. دولت عربستان نیز حکم دادگاه خود را قانونی می­خواند و بر صحت آن پافشاری می­نمود. به همین سبب روابط سیاسی و اقتصادی بین دو کشور به مدت چهار سال قطع شد.


این متن به صورت گرته برداری از نوشته ای با عنوان: «روابط ایران و عربستان در دوره پهلوی» نگارش مرتضی حسنی نسب انجام شده است.

منابع این نوشته:
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، پیشین، ص61، ش18، 12نیسان 1925م
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، پیشین، ص 63، ش19، 29دی1305
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، پیشین، ص 77، سند شماره 27، 2شهریور 1308ه.ش
بایگانی اسناد وزارت امور خارجه ایران، کارتن 63، پرونده 10، سال 1320، نقل شده در کتاب روابط سیاسی ایران و عربستان در سده بیستم
چگونگی حج گزاری، دیروز و امروز، مصاحبه با حجت الاسلام علم الهدی، سایت تبیان
پیری اردکانی، علی، تاریخ اردکان، اردکان، انتشارات حنین، چاپ اول، 1374، ص 68
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، اسناد روابط ایران و عربستان سعودی (1304-1357ه.ش)، به کوشش علی محقق، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول1379، ص106، سند شماره41، 30آذر 1322ه.ش
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ص107-110، سند شماره 42، 3محرم1363ه.ق
وزارت امور خارجه، سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، بی جا، 1365، ص63

گفت رنج احمقی قهر خداست

پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ق.ظ

حضرت مولانا در دفتر سوم داستانی دارد از گریختن حضرت عیسی بن مریم؛ که چند روزی است آن را بارها خوانده ام. بدون هیچ سخنی آن را به شما هم پیشنهاد خواندنش را دارم. این داستان برگرفته از حدیثی است در صفحه 320 جلد 72 کتاب بحار الانوار.


عیسی مریم به کوهی می‌گریخت

شیرگویی خون او می‌خواست ریخت

آن یکی در پی دوید و گفت خیر

در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر

با شتاب او آنچنان می‌تاخت جفت

کز شتاب خود جواب او نگفت

یک دو میدان در پی عیسی براند

پس بجد جد عیسی را بخواند

کز پی مرضات حق یک لحظه بیست

که مرا اندر گریزت مشکلیست

از کی این سو می‌گریزی ای کریم

نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم

گفت از احمق گریزانم برو

می‌رهانم خویش را بندم مشو

گفت آخر آن مسیحا نه توی