گفتمان ارتباطات

و پدر ارتباط برقرار کرد، گندم خورد

گفتمان ارتباطات

و پدر ارتباط برقرار کرد، گندم خورد

به نام خداوندی که قلم و آنچه می‌نگارد را حرمت بخشید

در این فضا سعی بر آن دارم در حوزه ارتباطات و شاخه‌های مرتبط آن
و گاهی
نوشته های شخصی مطالبی را بنویسم و منابعی را ارائه دهم.

* استفاده از مطالب با نام افراد دیگر پسندیده نیست!

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم مادر» ثبت شده است

نماد قدرت و اقتداری که "پترا لازلو" آن را شکست

پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ق.ظ

"پترا لازلو" (Petra Laszlo) فیلمبردار شبکه  N1 TV مجارستان هنگام پوشش خبری فرار گروهی از پناهجویان سوری، خود خبرساز شد. که در تارنماهای پارسی زبان آن را دیده و خوانده اید. (لینک خبر در خبرگزاری رویترز).

"مارکو ژورکا" (Marko Djurica) عکاس خبری رویترز نیز که مانند لازلو برای پوشش خبری این رویداد رفته بود عمل همکار رسانه ای او برایش دارای ارزش خبری بیشتری بود. خبری که می تواند در درس اخلاق رسانه ای درس تلخی باشد.

نه تنها در فرهنگ ما ایرانیان بلکه در سرتاسر دنیا پدر برای فرزند نماد اقتدار، قدرت، امنیت و استواری است و کودکان پدران خود را در ذهنیت پاک و کودکانه ی شان همچون کوهی استوار و قدرتمند تجسم می کنند و برای مادر تجسم قداست و عشق و محبت. هنگامی که شخص بی فرهنگ و بی ادبی حریم عشق محبت فردی را در هر سنی می شکند و به حریم مادری اهانت می کند؛ تحمل سنگین است و هنگامی که اقتدار و قدرت پدری دستخوش حرمت شکنی شد برای فرد سنگینی دیگری دارد.

وقتی عکس های این رخداد را تحلیل گفتمان کنیم (دیدن عکسها در رویترز) در عکس نخست حلقه کردن دستان کودک وحشت زده به گردن پدر اعتماد کودکی را نشان می دهد که امینیت خویش را به پدر سپرده است.


جدا شدن کودک از پدر به دلیل حرکت ضد اخلاقی لازلو و افتادن این سمبل قدرت به زمین در نگاه فرزند فرو ریحتن نماد قدرت و اقتدار است.


در عکس پنجم تعجب پلیس از این حرکت و سعی پدر در استوار نشان دادن خویش کودک را خشمی فرا گرفته و بغض کرده که نه به دلیل درد بلکه شکستن حرمت و نماد سرپناهی و حافظ کودک است.


در عکسهای بعدی گریه شدیدتر کودک نشان از درد ویرانی نماد قدرت و اقتداری است که "پترا لازلو" آن را شکست.


خدا نکند حریم عشق و محبت و پاکدامنی مادری و حرمت قدرت و اقتدار و استواری پدری در برابر دیدگان کودکی فرو ریزد.

"پترا لازلو" برایت متاسفم که نماد قدرت و اقتدار پدری را در برابر کودکش شکستی و متاسفم که نام خبرنگار را یدک می کشی.

یکی از فرهنگ ما ایرانی‌ها در عصرهای پنج شنبه حاضر شدن بر سر مزار درگذشتگان و خواندن فاتحه و پخش خیرات (بزرگواری) است.

روح علی حاتمی شاد در فیلم مادر و «دیالوگ»‌های ماندگارش:


مادر: می مونه یه حلوا، هدیه صاحبان عزا به اهل قبور. این تنها شیرینی ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زنده ها به مرده هاشون می ذارن. اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نیستم. می ترسم مونده باشه.

محمد ابراهیم: آرد هشتر خان می خرم برات، فرد اعلا، حلوا می پزم، تر حلوا.

محمد ابراهیم: ما یه سر خاک و فاتحه باس بیایم ... که خب اونم میایم ... فاتحه اش رو هم می شه از همین راه دور پیشکی حواله کرد! ... (با دست محکم می زنه تو پیشونیش) فاتحه!


امروز مصاحبه‌ای با امین زندگانی بازیگر سینما در ایسنا خواندم (لینک مصاحبه) ایشان پیشنهاد داده که برای آمدن به «قطعه هنرمندان» مجوز V.I.P صادر شده و بلیت فروشی کنند تا هر کسی نتواند وارد قطعه نام‌آوران شود.


...قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) که هنرمندان بزرگی در آن به خاک سپرده شده‌اند همگانی است و محدودیتی برای حضور عامه مردم وجود ندارد. پدرم و خیلی از دوستان عزیزم در این قطعه دفن شده‌اند ولی زمانی که بر سر مزارشان می‌روم همیشه دچار معضل هستم؛ چراکه حداقل 500 نفر آدم در آنجا حضور دارند که اصلا من نوعی نمی‌توانم حتی پنج دقیقه با پدرم و دوستانم خلوت کنم، این در حالی است که اگر این قطعه دارای وی آی پی باشد و یا مکانی برای فروش بلیت داشته باشد، مطمئنا این اتفاق نظم بهتری خواهد داشت و از حالت هرج و مرج خارج می‌شود.


خدا را سپاس که نه نام‌آوریم و نه هنرمند که پس از مرگ ما را در این تکه خاکی راهی دیار باقی کنند که اگر بودیم خانواده یارانه بگیر ما و دوستان در جدال با خط فقر و قبر! برای حاضر شدن بر سر مزار ما و پخش خرما و حلوایی باید درگیر بروکراسی دریافت برگه V.I.P شده یا دست در جیب کرده و پول بلیت برای فاتحه پرداخت کنند.

محمد ابراهیم(خطاب به مادر): این دنیا ایـنقد کثیفه که با اشک های تو هـم پاک نـمیشه ...

چه خوش گفت اوحدی:
کسی ز جام غرور زمانه مست مباد